کد مطلب:77576 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:101

خطبه 092-خبر از فتنه











و من خطبه له علیه السلام

یعنی بعضی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«اما بعد ایها الناس[1]، فانا فقات عین الفتنه و لم یكن لیجتری ء علیها احد غیری، بعد ان ماج غیهبها و اشتد كلبها.»

یعنی اما بعد از حمد خدا و نعت رسول صلی الله علیه و آله ای مردمان! پس من كندم چشم فتنه و فساد را و نبود كسی كه جرات كند بر آن غیر از من، بعد از آنكه موج برداشته بود تاریكی او و شدت كرده بود مرض سگ هار گزیده ی[2] او.

«فاسالونی قبل ان تفقدونی! فو الذی نفسی بیده لا تسالونی عن شی ء مما بینكم و بین الساعه و لا عن فئه تهدی مائه و تضل مائه الا انباتكم بناعقها و قائدها و سائقها و مناخ ركابها و محط رحالها و من یقتل من اهلها قتلا و من یموت منهم موتا.»

یعنی پس بپرسید از من مسایل دینیه و احكام شرعیه و آنچه را كه بخواهید، پیش از آنكه نیابید مرا، پس سوگند به آن كسی كه ذات من در دست قدرت اوست كه سوال نخواهید كرد مرا از چیزی كه در میانه ی شما و قیامت است و نه از گروهی كه هدایت می یابند صد نفر از آنها و گمراه می شوند صد نفر از آنها، مگر آنكه خبر می دهم شما را به آوازدهنده ی آنها و به كشاننده ی آنها و به راننده ی آنها و به محل خوابیدن شتران سواری آنها و مكان انداختن بارهای آنها و كسی كه كشته می شود از ایشان كشته شدنی و كسی كه می میرد از ایشان مردنی.

[صفحه 480]

و تعرض طلب سوال از كرامات و خصایص امیرالمومنین علیه السلام (است) و احدی از صحابه جرات گفتن از این مقوله گفتار را نداشته اند و حضرت امیرالمومنین علیه السلام گفتند و از عهده برآمدند و شاهد بر حقیت او اگر منحصر بود به همین قدر كافی بود بدون شبهه، چه جای بودن شواهد حقه ی صادقه ی لا تعد و لا تحصی.

«و لو قد فقدتمونی و نزلت كرائه الامور و حوازب الخطوب، لا طرق كثیر من السائلین و فشل كثیر من المسوولین.»

یعنی و اگر نیابید مرا و حال آنكه نازل شده امور مكروهه و كارهای شدیده ی عظیمه، هر آینه سر در پیش می افكنند و ساكت می شوند بسیاری از سائلین، كه به تقریب شدت حیرت ایشان ساكن از سوال باشند و نمی دانند كه از كه سوال كنند و به چه نحو سوال نمایند و جبون و ترسناك می گردند بسیاری از مسوولین در رد جواب به تقریب نادانی.

«و ذلك اذا قلصت حربكم و شمرت عن ساق و ضاقت الدنیا علیكم ضیقا، تستطیلون ایام البلاء[3] علیكم، حتی یفتح الله لبقیه الابرار منكم.»

یعنی آن سكوت سائلین و جبن مسوولین در زمانی است كه شدت كرده باشد جنگ شما، و دامن برچیده باشد از ساق جد و سعی و تنگ شده باشد دنیا بر شما تنگ شدنی، در حالتی كه دراز گردانیده اید روزهای بلا بر شما را كه از شدت بلیه، هر دقیقه صد هزار سالی باشد بر شما، تا اینكه فتح و فیروزی دهد خدای تعالی مر بقیه ی نیكوكاران از شما را، یعنی آنهائی كه دین و دنیای خود را سالم كرده باشند، از شر ظلمه و اشرار بنی امیه از مرگ و فنای ایشان فتح و فیروزی یابند.

«ان الفتن اذا اقبلت شبهت و اذا ادبرت نبهت، ینكرن مقبلات و یعرفن مدبرات، یحمن حوم الریاح، یصبن بلدا و یخطئن بلدا.»

یعنی به تحقیق كه فتنه ها در وقتی كه رو می آورند به قومی مشتبه و ملتبس می سازند خود را به صلاح و در وقتی كه برمی گردند آگاه می گردانند به فساد خود، منكر و مكروه

[صفحه 481]

مردم باشند در اوقات اقبال خود و معروف و نیكو باشند در اوقات ادبار خود و می گردند مثل گردیدن بادها، می رسند به شهری و تجاوز می كنند از شهری دیگر.

«الا و ان[4] اخوف الفتن عندی علیكم فتنه بنی امیه، فانها فتنه عمیاء مظلمه، عمت خطتها و خصت بلیها و اصاب البلاء من ابصر فیها و اخطا البلاء من عمی عنها.»

یعنی آگاه باشید كه ترسناك ترین فتنه و فسادها در نزد من بر شما، فتنه و فساد بنی امیه است، به سبب این كه فتنه ای است كور و تاریك،[5] نگاه نكنند در آن حق را اصلا. عموم و شمول دارد مملكت و سلطنت او و مخصوص است به ما اهل بیت بلیه و ظلم و جور او. می رسد بلا به كسی كه بینا در آن است و نمی رسد بلا به كسی كه نابیناست از بطلان او. یعنی بلا و ظلم او می رسد به كسی كه علم دارد به بطلان و ضلالت آنها و سالم می شود از شر آنها كسی كه نمی داند بطلان آنها را و متابع آنها است.

«و ایم الله لتجدن بنی امیه لكم ارباب سوء بعدی، كالناب الضروس: تعذم بفیها و تخبط بیدها و تزین برجلها و تمنع درها.»

یعنی سوگند به خدا كه هر آینه می یابید بنی امیه را از برای شما خداوندان بد بعد از من، مثل شتر گزنده كه بگزد به دهنش و زمین را بكوبد به دستش و لگد بزند به پایش و منع كند شیرش را از دوشیدن. یعنی بنی امیه به دهن ناسزا بگویند به خلق و به دست تسلط و جور مردم را هموار و ذلیل گردانند و به پای بی حساب و تعدی مردم را بر مانند از اوطان و نفعی به كسی نرسانند.

«لا یزالون بكم حتی لا یتركوا منكم الا نافعا لهم، او غیر ضائر بهم. و لا یزال بلاوهم عنكم حتی لا یكون انتصار احدكم منهم الا كانتصار العبد من ربه و الصاحب من مستصحبه.»

یعنی همیشه باشند با اذیت شما تا اینكه وانگذارند از شما احدی را مگر اینكه منفعت رساننده باشید مر ایشان را و خدمتكار ایشان باشید، یا اینكه بی مضرت بر ایشان باشید و دائم باشد بلای ایشان تا اینكه نباشد خدمت كاری هر یك شما از برای ایشان،

[صفحه 482]

مگر اینكه مثل خدمت كردن بنده باشد از برای خداوند و تابع باشد از متبوع.

«ترد علیكم فتنتهم شوهاء مخشیه و قطعا جاهلیه، لیس فیها منار هدی و لا علم یری.»

یعنی وارد بشود بر شما فساد ایشان زشت رو و ترسناك و وارد شود بر شما پاره های اوقات جاهلیت كه نباشد در آن اوقات علامت هدایتی و نه نشانه (ای) كه دیده شود به او راه حق را.

«نحن اهل البیت منها بمنجاه و لسنا فیها بدعاه.»

یعنی و ما اهل بیت از وزر و وبال آن فتنه در رستگاری باشیم و نباشیم در آن فتنه خواننده كسی را به حق، یعنی نتوانیم كسی را خواند به حق.

«ثم یفرجها الله عنكم كتفریج الادیم: بمن یسومهم خسفا و یسوقهم عنفا و یسقیهم بكاس مصبره لا یعطیهم الا السیف و لا یحلسهم الا الخوف.»

یعنی پس قطع كند خدای تعالی آن فتنه را از شما مثل قطع كردن پوست فاسد به سبب كسی كه چراننده ی ایشان باشد از روی ضرر و خواری و راننده ی ایشان باشد از روی شدت و دشواری و بچشاند ایشان را به جام تلخ مرگ و نبخشد به ایشان چیزی مگر شمشیر و نپوشاند ایشان را مگر به پیراهن ترس و بیم.

«فعند ذلك تود قریش بالدنیا و ما فیها لو یروننی مقاما واحدا و لو قدر جزر جزور، لاقبل منهم ما اطلب الیوم بعضه فلا یعطونیه.»

یعنی در نزد آن زمان، دوست می دارند قریش كه به عوض دنیا و آنچه در دنیا است، اگر ببینند مرا در یك ایستادنی و اگر چه به قدر نحر شتر بچه باشد.

یعنی دوست می دارند كه تمام دنیا و مافیها را داده باشند، بعوض اینكه ببینند مرا در زمان بسیار اندكی، از برای آنكه قبول كنم از ایشان آن چیزی را كه امروز طلب می كنم بعضی از آن را، پس نمی دهند به من آن را. و آن اطاعت و فرمانبرداری باشد به تمام جان و مال و به جمیع افعال و اقوال.

[صفحه 483]


صفحه 480، 481، 482، 483.








    1. در نسخه های دیگر نهج: اما بعد حمد الله و الثناء علیه ایها الناس.
    2. اصل و ن: سگ حار گزیده ی او، چ: سگ حار گزنده ی او.
    3. در نسخه های دیگر نهج: تستطیلون معه ایام البلاء.
    4. چ: الا ان.
    5. اصل و ن: كور تاریك.